تاریخ موسیقی کلاسیک
موسیقی کلاسیک چیست؟ به دورهای حدود 50 سال از تاریخ موسیقی غرب اختصاص داده شده است که بعد از دوره باروک و قبل از دوره رمانتیک در حدود سال ۱۷۵۰ تا حدود ۱۸۲۰ قرار دارد. در این نوشته تلاش خواهیم کرد تا به طور کلی به بررسی جنبههای مختلف این دوره بپردازیم و در ادامه با نوشتههایی جزئینگرتر به طور تخصصی به بخشهای مختلف موسیقی کلاسیک بپردازیم. در این نوشته نگاهی بر شرایط جوامع در عصر کلاسیک، آهنگسازان برجستهی این دوره و آثار آنان، مفهوم لغت کلاسیک در موسیقی، تحولات موسیقی در اجرا و آموزش، ویژگی های موسیقی دورهی کلاسیک و تفاوتهای آن با موسیقی باروک و در انتها به فرمها و ژانرهای این دوره میپردازیم.
موسیقی کلاسیک، دورهي تاریخی یا ژانر؟
لغت کلاسیک در موسیقی چندین معنای کاملا متفاوت دارد. گاه برای بیان سبک موسیقی به کار میرود و مترادف موسیقی هنری است که موسیقی بسیاری از سدهها و سبک های گوناگون را در بر میگیرد. گاه مقصود از موسیقی کلاسیک، موسیقی پیش از قرن نوزدهم و متضاد رمانتیک است و گاه در مفهومی محدودتر و بیانگر دورهای از حدود 1770 تا 1820 است. برای رفع ابهام به طور معمول از واژهی سبک کلاسیک برای بیان موسیقی هنری ادوار و از لغت دورهی کلاسیک برای یاد کردن از سال های 1770 تا 1820 استفاده میشود.
در تاریخ هنر، به دوره ای از تاریخ که هنر نقاشی و پیکره سازی ومعماری، تاثیر پذیرفته از سرمشق های یونانی و رومی بودند، که این دوره از اواخر سده ی هجدهم شوع و اوایل سده ی نوزدهم پایان یافت، لغت کلاسیک تعلق میگیرد اما موسیقی این دوره ارتباطی با عصر باستان ندارد. عاملی که باعث این نام گذاری مشترک برای موسیقی و نیز هنرهای تجسمی آن دوره است تاکید هر دو بر توازن و وضوح در ساختار و فرم است. این ویژگیها را میتوان در موسیقی متعالی دوره ی کلاسیک یافت.
نگاهی بر شرایط جوامع در عصر کلاسیک | تاریخ موسیقی کلاسیک
در هر دوره از تاریخ، موسیقی و به طور کلی هنر، همگام با تغییرات جوامع، دچار تغییرات جزِئی و عمده میشدند. در این عصر که آن را میتوان یکی از پویا ترین دوران های تاریخ نامید، شاهد شیوههای نوینی در تفکر هستیم که منجر به جنبشی سراسری به نام جنبش روشنگری شد. روشنگرانی چون ولتر (1694-1778) ، دنی دیدرو ( 1713-1784) و ژان ژاک روسو (1712-1778) از رهبران این جنبش بودند. آنها بر این باور بودند که خرد بهترین راهنمای انسان است و برای حل مسائل در هر زمینهای میتوان خرد را راهنمای خود قرار داد. انها همچنین طبیعت و طبیعیات را به مصنوعات ترجیح میدادند، ایمان فردی و اخلاق عملی را ارج مینهادند و برابری و مساوات را تبلیغ میکردند و اعتراض آنها به نابرابریهای فاجعه باری که مردم عادی را از اشراف و روحانیون جدا میکرد، بود.
این تفکرات و همراهی طبقهی متوسط با این نگرشها به ویژه برابری خواهی، در این دوره در نهایت منجر به انقلاب آمریکا (1775-1783) و نیز انقلاب فرانسه (1789-1794) شد. با نگاه بر زندگی سه تن از آهنگسازان مطرح این دوره در مییابیم که این دگرگونیها به طور تدریجی بر نحوهی زندگی هنرمندان نیز تاثیر گذاشته است. نخستین این آهنگسازان یوزف هایدن (1809-1732) بیشتر عمر خود را در خدمت خاندانی اشرافی بود و با او چون مستخدم این خاندان رفتار میشد اما ولفگانگ آمادیوس موتزارت (1791-1756) تاب این را نداشت که در خدمت دربار باشد و به وین رهسپار شد تا به فعالیت آزادانهی خویش بپردازد اما سختی های این شیوه ی زندگی برای یک آهنگساز در آن دوره باعث شد زندگی او با فقر همراه باشد. لودویگ وان بتهوون (1827-1770) سرانجام توانست به عنوان موسیقیدانی مستقل در وین به کامیابی دست پیدا کند و اشراف نیز با او همچون انسانی برابر رفتار میکردند.
آهنگسازان برجسته دورهی کلاسیک| موسیقی کلاسیک
سه آهنگساز جریان ساز و اصلی مکتب کلاسیک به اندازهای مهماند که میتوان دوره کلاسیک را،
باکمی اغماض، به آنها خلاصه کرد. هایدن، موتسارت و بتهوون سه آهنگسازی هستند که از آنها با
عنوان مکتب اول وین یاد میشود.
هایدن در سال 1732 به دنیا آمد و بیشتر عمر حرفهای خود را در خدمت خاندان سرمایهدار آسترهازی
گذراند. به هایدن القاب افتخارآمیز زیادی -مثل پدر کوارتت زهی یا پدر سمفونی- نسبت دادهاند. رابطهی
صمیمانهای بین موتسارت و هایدن جریان داشته است. هایدن موسیقی موتسارت را ستایش و شنیدن آن
را به بقیه توصیه میکرد. موتسارت هم این لطفهای او را بیجواب نمیگذاشت؛ مثلا شش کوارتت
زهی خوددر اپوس ۱۰ را به هایدن تقدیم کرد. از هایدن بیش از 100 سمفونی و در حدود 70 کوارتت
زهی بهجای مانده است. او در ژانرهای دیگر همچون کنسرتو، مس و اپرا هم فعالیت کرده است.
نمونه شنیداری: کنسرتو شماره یک هایدن
موتسارت در سال 1756 به دنیا آمد. کودکی به شدت مستعد بود. شاید به واسطهی همین استعداد،
زندگی بسیار تراژیکی را تجربه کرد. او در 1791 و در سن 35 سالگی درگذشت. راجع به مرگ او
افسانههای زیادی ساخته شده است. بیش از 600 اثر از موتسارت به جای مانده است؛ بسیاری از آنها
هنوز هم در ژانر خود سرآمد هستند. سمفونیهای برجسته، کنسرتو پیانوهای بهیادماندنی و اپراهای
بسیار محبوب. هایدن پس از مرگ او گفت: آیندگان تا صدسال دیگر هم استعدادی مانند او نخواهند دید.
در سال 1770 پسری به دنیا آمد که موسیقی و خودمحوری زندگیاش، برای نسلهای بعد به الگویی
بزرگ تبدیل شد.
لودویگ ون بتهوون پسری تیزهوش بود که بین پدربزرگی سختکوش و پدری
دائمالخمر، اولی را الگو قرارداد. در وبسایت ایرانموزیکولوژی بهتفصیل به زندگینامهي او پرداختهایم (زندگینامهي لودویگ ون بتهوون). بتهوون مدتی در وین شاگرد هایده بود. از او آثار برجسته بسیاری بهجای مانده است. بتهوون را پلی بین دوره
کلاسیک و رمانتیک قلمداد میکنند و آثار او را معمولا به سه دوره تقسیم میکنند. 9 سمفونی، 32
سونات پیانویی، پنج کنسرتو پیانو و آثار بسیار مهم دیگری از او بهجای مانده است.
نمونه شنیداری: سمفونی پنجم بتهوون
ژانر ها و فرم ها در موسیقی کلاسیک
در این بخش به طور مختصر به بررسی فرم های مورد استفاده توسط آهنگسازان این دوره میپردازیم. در این دوره بسیاری از ژانر های دوره ی باروک مانند پرلود، توکاتا، فوگ و سوییت های رقصی منسوخ شدند. برجسته ترین فرم های این دوره عبارتند از: سونات، تم و واریاسیون، منوئه و تریو، روندو، سمفونی، کنسرتو، اپرا بوفا.
فرم سونات: تعداد بسیار زیادی از اثار برجسته ی دوره ی کلاسیک تا سده ی بیستم در قالب فرم سونات ساخته شده اند. اصطلاح فرم سونات به معنی فرم یک موومان است و با اصطلاح سونات که برای نامیدن یک اثر چند موومانی به کار میرود تفاوت دارد. فرم سونات از سه بخش اصلی تشکیل میشود : 1- بخش ارائه ی تم ها 2- بخش بسط وگسترش 3- بخش ارائه ی مجدد تم ها اغلب پس از این سه بخش اصلی ، بخش پایانی به نام کودا میآید.
تم و واریاسیون: در تم و واریاسیون یک ایده ی اصلی موسیقیایی بارها تکرار میشود و هر بار دچار تغییر میگردد. تغییر هایی در ملودی، ریتم، هارمونی، دینامیک و یا رنگ صوتی برای هر واریاسیون میتوانند استفاده شوند.
منوئه و تریو: این فرم که با نام منوئه نیز شناخته میشود از رقص سرچشمه گرفته است. اما موومانی به فرم منوئه برای شنیدن است و نه برای رقص. این فرم در موومان سوم سمفونی ها و دیگر اثار کلاسیک به کار گرفته شده است. این موومان دارای تمپوی سه تایی است .
روندو: فرم روندو در اثاری که دارای چند موومان هستند درموومان های پایانی به کار میرود. در این فرم جمله ای به عنوان تم ارائه میشود و سپس این جمله با جمله های دیگر به صورت متناوب اجرا میشوند.
سمفونی: «سمفونی ارمغان عظیم دوره ی کلاسیک برای موسیقی ارکستری بوذ.» سمفونی به طور معمول دارای چهار موومان است و با تضادهایی در حالت و تمپو. ترتیب موومانهای سمفونی غالبا به این شکل است: موومانی تند سپس موومانی کند و اهسته و در ادامه موومانی رقص گونه و در پایان موومانی تند با حالتی درخشان.
کنسرتو: کنسرتوی کلاسیک دارای سه موومان است و برای تکنواز و ارکستر نوشته میشد. ترتیب این سه موومان به صورت تند، کند و تند است.
اپرا بوفا: اثری کامل که دست کم 6 بازیگر در ان بازی میکردند و داستان این اثر معمولا در مورد مردم عادی و زندگی انها بود. این اصطلاح امروزه در مورد تمام گونههای اپرای کمدی به کار میرود.
تحولات موسیقی در زمینه ی اجرا و آموزش
در طی سدهی هجدهم طبقه ی متوسط مرفهتر شدند و این رفاه باعث شد انها به دنبال تجملاتی که اشراف تا ان زمان داشتند بروند، تجملاتی همچون تئاتر و موسیقی. انها برای بهرمندشدن از اجراهای موسیقی که پیش از ان به صورت خصوصی و برای اشراف بود، شروع به برگزاری کنسرتهای عمومی کردند که در آن با پرداخت ورودی میتوانستند شرکت کنند و تازهترین سمفونیها و کنسرتوها را بنشوند. البته بهای این گونه کنسرت ها نیز در آن زمان کم نبود! این کنسرتها از طریق اگهیهای دستی، اعلامیههای دیوارکوب، اطلاعیههای روزنامهای و غیره تبلیغ میشدند. در این دوره در کنسرتها چه عمومی و چه خصوصی موسیقیهای متنوعی از گونههای سازی و آوازی و در ژانرهای مختلف اجرا میشد.
آهنگسازان دوره ی کلاسیک نیز سلیقهی طبقهی متوسط جامعه را در آفرینش قطعات خود در نظر میگرفتند و اثارشان رنگ و بویی از موسیقی مردمپسند گرفت. اما مردم این طبقه تنها به شنیدن موسیقی راضی نبودند و مایل بودند فرزندانشان نیز این هنر را آموخته و به اجرای آن بپردازند. در نتیجه ی این اتفاقات به شمار موسیقیدانان غیرحرفهای روزبهروز افزوده شد و حتی زنان که از اکثر فعالیتهای موسیقی مگر خوانندگی محروم بودند در عرصههایی غیرحرفهای به ویژه کلاویه نوازی، توانستند فعالیت کنند. با گسترده شدن مخاطبان موسیقی و عمومی تر شدن آن توجه مردم به تاریخ و سبکهای پیشین موسیقی جلب شد و نخستین کتابهای جامع تاریخ موسیقی در این دوره منتشر شدند. کتابهایی نظیر تاریخ عمومی موسیقی (1776-1789) اثر چارلز برنی ، تاریخ عمومی نظر و اجرای موسیقی (1776) اثر جان هوکینز و تاریخ عمومی موسیقی (1788_1801) اثر یوهان نیکولاس فورکل.

ویژگی های موسیقی کلاسیک و تفاوت های آن با موسیقی باروک
تضاد حالت
یک قطعه از موسیقی دورهی پایانی باروک تنها بیانگر یک حالت است اما یک اثر کلاسیک تضاد و حالت های متنوع و پیوستهدگرگون شونده ای را ارائه میکند. این ویژگی موسیقی کلاسیک از دیدگاه تازه ای در عرصه ی روان شناختی تاثیر گرفت. زیرا نگرش سدهی هفدهم، که انسان تحت تاثیر حس برانگیخته شدهی خود میماند تا اینکه اتفاقی در او حس دیگری برانگیزد، با پیشرفت دانش بشر راجع به دستگاه عصبی و دیگر عوامل اثرگذار بر روان ادمی، رد شد و با درک این نکته که احساسات پیوسته در حال تغییراند این تغییر در موسیقی زمان ایجاد شد.
بافت
در موسیقی کلاسیک صدادهی سبک و کم حجم بود و در تضاد کامل با صدادهی غالبا پرحجم باروک بود و نیز بافت پلی فونیک باروک جای خودش را به بافت هوموفونیک در دورهی کلاسیک داد. البته که بافت قطعات در این دوره انعطاف پذیر بود و گاه در قطعهای به طور تدریجی و یا ناگهانی بافت تغییر پیدا میکرد.
ملودی
«ملودی های کلاسیک از خوش آهنگترین و به یاد ماندنیترین ملودی ها هستند.(…) ملودیهای کلاسیک اغلب کیفیتی متوازن و متقارن دارند، زیرا بیشتر از دو عبارت هم اندازه تشکیل شدهاند. در این ملودیها ، عبارت دوم ممکن است آغازی مانند عبارت اول داشته باشد اما پایانی قاطع تر دارد. سرایش این ملودیها ، که میتوانند با طرح ‘a a نمایانده شوند، آسان است.» در مقایسه با ملودی های باروک میتوان گفت ملودیهای دورهی باروک کمتر متقارن و پرتزیینترند و از نظر سرایش نیز دشوارترند.
ریتم
آثار باروک الگو های ریتمی محدودی دارند و این الگو ها مدام تکرار میشوند چنانچه شنونده پس از چند میزان میتواند ریتم میزان های بعدی را پیش بینی کند اما آثار کلاسیک در ریتم نیز منعطف هستند و این موضوع سبب تنوع موسیقی دورهی کلاسیک است. موسیقی این دوره دارای سکوتهای غیر منتظر و سنکوپ و تبدیل یک الگوی ریتمیک به الگویی دیگر به طور تدریجی و یا ناگهانی است.
دینامیک
در دورهی کلاسیک آهنگسازان دیگر خود را به دینامیک پلهای دورهی باروک محدود نمیکردند و به صورت گسترده از کرشندو و دیکرشندو و تغییر تدریجی دینامیک استفاده میکردند. این تغییر در دینامیک باعث شد تا به تدریج پیانو چایگزین کلاوسن شود زیرا در ساز پیانو با تغییر فشار انگشت بر کلاویه دینامیک نیز تغییر میکند.
ساز بندی دوره کلاسیک
علاوه بر مورد توجه قرار گرفتن ساز پیانو در این دوره، کلارینت نیز در این دوره اهمیت یافت و موتزارت برخی از بهترین آثار برای این ساز را تصنیف کرد. سازهایی مانند فلوت و فاگوت (باسون) نیز در این دوره مورد توجه خاصی قرار گرفتند.
بداهه پردازی در موسیقی کلاسیک
در این دوره باسو کنتینویو به تدریج منسوخ شد و همراه با آن اهمیت بداهه نوازی نیز کمتر گردید. یکی از دلایل این اتفاق افزونی نوازندگان آماتوری بود که قادر به یادگیری هنر دشوار بداهه نوازی از روی باس شماره گذاری شده نبودند و آهنگسازان نیز ترجیح بر نوشتن مشخص عبارت بندی و دینامیک و دیگر جزییاتی که پیشتر بر عهده ی مجری موسیقی بود ، دادند تا چگونگی اجرای اثارشان را در دست خود داشته باشند و به دست مجری نسپارند.